
یادداشت؛
سرابِ دروغینِ نامطمئنِ توافق
تاریخ روابط آمریکا با کشورهای مختلف جهان، سرشار از پیمانهای نقضشده که بیشتر به تلهای دیپلماتیک شباهت داشته تا مسیری بهسوی صلح، مفهومی که ایالات متحده آن را ابزاری برای سلطهگری و نه صلحسازی تعریف کرده است.
به گزارش پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، ایالات متحد آمریکاخود را همواره مدعی صلح، حقوق بشر و مذاکره سازنده معرفی کرده، اما واقعیت میدانی تاریخ جهان خلاف این ادعا را اثبات میکند.
آمریکا با سابقهای مملو از جنگهای تحمیلی، کودتاهای برنامهریزیشده، و توافقاتی که تنها در ظاهر جنبه تعهدآور دارند، نهتنها شریک قابل اعتمادی نبوده، بلکه همواره به دنبال تسلط سیاسی، اقتصادی و نظامی از مسیر دیپلماسی بوده است.
یکی از بارزترین نمونههای این فریب، برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) است؛ توافقی بین ایران و شش قدرت جهانی که آمریکا در سال ۲۰۱۵ امضای خود را پای آن گذاشت و تنها سه سال بعد، در دوران ریاستجمهوری ترامپ، بهراحتی از آن خارج شد.
خروج یکجانبه آمریکا از برجام، نهتنها نشان از بیاعتباری این کشور در عرصه بینالمللی دارد، بلکه گواهی بر نگاه ابزاری آن به هرگونه توافق است.
از برجام که بگذریم، نمونههای مشابهی در تاریخ وجود دارد که همگی تکرار یک سناریوی تلخاند.
لیبی: در سال ۲۰۰۳، معمر قذافی، رهبر وقت لیبی، با هدف کاهش فشارهای بینالمللی، برنامه هستهای خود را بهطور کامل تعطیل کرد و وارد مذاکره با آمریکا و غرب شد نتیجه چه شد؟ لیبی پس از خلع سلاح، با حمله ناتو و حمایت واشنگتن مواجه شد و رهبرش با سرنوشتی فجیع کشته شد.
کره شمالی: توافقهایی که در دهه ۹۰ میلادی و اوایل قرن ۲۱ میان آمریکا و پیونگیانگ بسته شد، هیچکدام دوام نیاورد با وجود توقف آزمایشهای موشکی توسط کره شمالی در برهههایی از زمان، آمریکا تعهدات اقتصادی و سیاسی خود را اجرا نکرد و توافقات در نهایت به بنبست کشیده شد.
افغانستان: پیمانهایی که آمریکا با دولتهای مختلف افغانستان بست، سرانجامی جز سقوط دولتها و بازگشت طالبان نداشت در نهایت، آمریکا بدون پایبندی به تعهدات امنیتی خود، نیروهایش را خارج کرد و مردمی را رها کرد که سالها دل به وعدههای دروغین بسته بودند.
این تجربهها حاکی از آن است که مذاکره با آمریکا، بیش از آنکه به ثبات و امنیت منجر شود، به شکستن استقلال و فروپاشی سیاسی ختم میشود.
آمریکا نهتنها به عهدهای خود پایبند نمیماند، بلکه با استفاده از ابزارهای حقوقی، رسانهای و اقتصادی، طرف مقابل را تحت فشار میگذارد تا تسلیم شود.
این در حالی است که آمریکا وقتی مذاکره میکند، هدفش خلعسلاح نرم، مدیریت زمان، تخلیه اطلاعاتی، و در نهایت تحمیل خواستههایش است این سیاست بهویژه در قبال کشورهای مستقل و مقاومتمحور مانند ایران بیشتر جنبه نفوذ دارد تا تفاهم.
برجام و تجارب مشابه باید بهعنوان زنگ خطر برای دیپلماسی ایران تلقی شوند نباید در برابر وعدههای پوشالی آمریکا، سیاست صبر و امید را در پیش گرفت.
امروز بیش از هر زمان دیگری، ضرورت تکیه بر توان داخلی، دیپلماسی منطقهمحور و ساخت قدرت واقعی بهویژه در حوزه اقتصاد و فناوری احساس میشود.
در پایان، نباید فراموش کرد که تاریخ، بارها و بارها نشان داده «توافق با آمریکا» به معنی عبور از بحران نیست، بلکه آغازی برای زنجیرهای از فشار، تهدید و خیانت است.
فریب شیرینی بهنام توافق، وقتی با واقعیت تلخ پشتپردههای آن همراه میشود، میتواند آینده یک ملت را به نابودی بکشاند؛ اگر حافظه تاریخی خود را نادیده بگیرد.
نویسنده: گل آرا ظاهری
لینک کوتاه خبر
نظر / پاسخ از
هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر میگذارید!