حالت تاریک
سه‌شنبه, 18 شهریور 1404
آیا مایل به نصب وب اپلیکیشن پایگاه خبری تحلیلی کردتودی هستید؟
شهیده‌ای که خونش چراغ راه شد
«کُردتودی» گزارش می‌دهد؛

شهیده‌ای که خونش چراغ راه شد

شهیده سیده میترا نوری، شهیدی از خطهٔ خون‌رنگ لیلاخ است که در کودکی توسط رژیم بعثی عراق به شهادت رسید، شهیدی که جانش را در جنگی نابرابر و در کودکی برای پاسداشت این سرزمین هدیه کرد، او یکی از چهار شهید زن شهرستان دهگلان است.

به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «کردتودی»، شهیده سیده میترا نوری فرزند سید وهاب و مریم فیروزی است، وی متولد سال ۱۳۶۰ بود که در بمباران هوایی سال ۱۳۶۵ رژیم بعثی عراق در سنندج به فیض شهادت نائل آمد، مریم فیروزی خود نیز در آن دوران، چیزهایی را به یادگار با خود آورده است، وی جانباز آن دوران و دو دختر دیگرش نیز جانباز دوران دفاع مقدس هستند.

روی صحبت و گفتگوی ما با مادری است که جدایی از اینکه خود داغ ازدست‌دادن فرزندش را چشیده، خود نیز زخم‌خورده همان دورانی است که رژیم بعثی عراق ناجوانمردانه به خاک و وطن و خانه‌اش حمله کردند و همه چیزش را گرفتند، شما را به شنیدن و خواندن این گفتگوی جذاب دعوت می‌کنیم.

کردتودی: خودتان را به طور کامل معرفی نمایید؟

 مریم فیروزی هستم، همسر سید وهاب از معتمدین شهر دهگلان و یکی از کسانی که در دوران جنگ تحمیلی، برای خاک و سرزمینش جنگید و کم نگذاشت، دارای سه دختر و یک پسر هستیم، یکی از دخترهایم شهید و دو دختر دیگرم جانباز هستند.

کردتودی: از آن دوران بگویید، چطور شد که سیده شهیده میترا نوری به شهادت رسید؟

ما در آن سال‌ها در محله پیرمحمد شهر سنندج زندگی می‌کردیم، من در خانه نشسته بودم که ناگهان صدای مهیبی را از بیرون شنیدم، به‌محض شنیدن صدای بمباران، دلهره دخترم شهیده میترا را گرفتم و سریع خودم را به بیرون رساندم، داخل کوچه را نگاه کردم، هر کاری کردم میان جمعیت، شهیده میترا را ندیدم.

کردتودی: چه اتفاقی رخ داد که خود نیز جانباز شدید؟

به دنبال دخترم به این‌طرف و آن طرف کوچه می‌گشتم، در همین حال هواپیمای جنگی دشمن در برگشت در حال بمباران منازل بود که یکی از ترکش‌های خمپاره به‌پای من و دو دختر دیگرم اصابت کرد و از ناحیهٔ پا مصدوم شدیم، وقتی من را به بیمارستان انتقال می‌دادند، فکر خودم نبودم و برایم اهمیت نداشت که چه بلایی سرم می‌آید، همش سراغ دخترم شهیده میترا و دو دختر دیگرم می‌گشتم.

کردتودی: چطور متوجه شدید که دخترتان شهید شده است؟

به‌خاطر شرایطم، شوهرم و دکترها به من نگفتند که دخترت شهید شده است، بعد از چند روز که از بیمارستان مرخص شدم، سراغ دخترم را چند بار از شوهرم گرفتم که شوهرم گفت که دخترمان شهید شده است و کاری از دست ما بر نمی‌آید و سعی کن بر خودت مسلط شوی.

کردتودی: جنگ نابرابر دشمن چه تأثیراتی را در زندگی شما ایجاد کرد؟

دو دختر دیگرم نیز به همراه خودم از ناحیه پا مورد اصابت ترکش قرار گرفته و مجروح شدند، در بمباران هوایی آن سال، ما همه چیزهایمان را از دست دادیم، خانهٔ ما با خاک یکسان و تخریب کامل شد، وقتی صحبت از جنگ و بمباران می‌شود، دل من به لرزه می‌افتد که خدایی ناکرده مثل آن سال‌ها جنگی شروع نشود، امیدوارم هیچ کجای دنیا، جنگ و خونریزی صورت نگیرد.

کردتودی: به نظر شما، ایثار در زندگی امروز چه معنایی را دارد؟

ایثار فقط رفتن به میدان جنگ نیست، گاهی یک معلمی که با عشق درس می‌دهد، یک پرستاری که شب تا صبح کنار بیمار می‌ماند، یا حتی مادری که بچه‌اش رو برای خدمت به مردم تربیت می‌کند، همه این موارد ایثار به‌حساب میاد، میترا راهی را رفت که خیلی‌ها در حسرت آن‌اند، ولی هر کسی به نوع خودش می‌تواند ایثارگر باشد.

کردتودی: اگر بخواهید یک جمله به دخترتان بگویید، چه می‌گویید؟

می‌گویم که میترا جان، دختر بی‌گناهم، دختر کوچولوی من، تو رفتی، اما نورت هنوز در دل من روشن و تابان است و اینکه من و خانواده‌ات بهت افتخار می‌کنیم.

کردتودی: شهیده سیده میترا، چگونه دختری بود؟

میترا... (با لبخند تلخی) میترا مثل نسیمی بود که بی‌صدا می‌وزید، اما ردش را روی دل آدم می‌گذاشت، از همان کودکی، نگاهش عمیق بود، وقتی بچه‌ها بازی می‌کردند، او به مادربزرگش کمک می‌کرد. همیشه دنبال معنا بود.

کردتودی: به نظر شما، نقش زنان در ایثار و شهادت چگونه تعریف می‌شود؟ آیا جامعه به‌اندازه کافی به این نقش توجه دارد؟

زن‌ها فقط پشت‌صحنه نیستند، خیلی وقت‌ها خودشان صحنه‌اند، مثل میترا، مثل هزاران دختر و مادر دیگری که در جامعه وجود دارند، زن‌ها ستون خونه‌اند، ولی وقتی لازم باشد، ستون سنگر هم می‌شوند، جامعه باید بفهمد که ایثار زنانه، لطیف‌تره، اما عمیق‌تر است، گاهی یک مادر با اشکانش، یک دختر با لبخندش، یا یک همسر با صبرش، جهاد می‌کند.

کردتودی: اگر روزی نسل جدید بخواهد از میترا یاد بگیرد، چه چیزی رو باید از او به ارث ببرد؟

صداقت، ایمان، جسارت، میترا هیچ‌وقت از سختی نترسید، من می‌گویم، اگر راه درسته، باید رفت، حتی اگر تاریک باشد، نسل جدید باید یاد بگیرد که زندگی فقط آسایش نیست، گاهی باید از آسایش گذشت تا آرامش واقعی را یافت.

کردتودی: اگر بخواهید یک پیام برای مادران شهدا یا کسانی که در مسیر ایثار قدم گذاشتند بفرستید، چه می‌گویید؟

می‌گویم، ما مادران شهدا، داغداریم، اما سربلندیم، اشک می‌ریزیم، اما خم نمی‌شویم، چون فرزندانمان راهی را رفتند که نور دارد، راه مستقیم است و پر معناست، به آنان افتخار می‌کنیم و راهشان را با عشق ادامه می‌دهیم.

کردتودی: میترا در خلوت خودش چه دغدغه‌هایی داشت که شاید کمتر کسی از آن‌ها خبر داشته باشد؟

شهیده میترا، دختر بسیار آرامی بود، باوجوداینکه سن‌وسال کمی داشت، اما به چیزهایی فکر می‌کرد که جوان‌های امروزی هم تابه‌حال به آن موضوعات فکر هم نکرده‌اند، از پدرش و من سؤالاتی می‌پرسید که واقعاً در جوابش حیران و متعجب می‌ماندیم.

کردتودی: به نظر شما، جامعه امروز چقدر از روحیه میترا و امثال او فاصله گرفته یا به آن نزدیک شده است؟

بچه‌های نسل امروزی به‌خصوص دختران با روحیهٔ میترای من نمی‌توانند سازگاری داشته باشند و این طبیعی است و باید این‌جوری باشد، فرزندان ما در آن زمان با کمترین امکانات موجود، با بهترین کیفیت درس می‌خواندند، اما بچه‌های امروزی، با به‌روزترین امکانات امروزی، با بدترین کیفیت موجود، یاد می‌گیرند و موضوع را درک می‌کنند.

کردتودی: اگر شهیده میترا امروز زنده بود، چه فعالیت‌هایی را برای زنان و دختران کشورش انتخاب می‌کرد؟

اگر شهیده میترای من امروز زنده بود، شغل معلمی را انتخاب می‌کرد، همین تلاشی که معلمان برای دانش‌آموزان می‌کنند، کمتر از شهادت، ایثار و ازخودگذشتگی نیست، دخترم اگر زنده بود از هیچ کاری برای پیشرفت و آبادانی کشورش دریغ نمی‌کرد.

کردتودی: آیا فکر می‌کنید زنان در روایت‌های ایثار و شهادت به‌اندازه کافی دیده شده‌اند؟

خیر، متأسفانه زنان و دختران در این موضوع مورد کم‌لطفی قرار گرفته‌اند، مثلاً من فکر می‌کردم که تنها دختر من در دهگلان شهید شده است درحالی‌که به جز شهیده میترای من، سه زن و دختر بی‌گناه دیگر هم به فیض شهادت نائل آمده‌اند، چرا باید آن‌قدر این مسئله برای جامعه تبیین نشود تا مردم همه بدانند، زنان و دختران، دوشادوش مردان در همه عرصه‌های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی حضور داشته و دارند.

کردتودی: بعد از شهادت میترا، آیا تجربه‌ای معنوی یا رؤیایی داشتید که احساس کردید با او ارتباط دارید؟

بله، اکثر اوقات ما با هم ارتباط داریم، شهیده میترا، در خواب و رؤیای من خودش را نمایان می‌کند، من را دلداری می‌دهد، میترای من خیلی مظلومانه به شهادت رسید و حتی مظلومانه به خاک سپرده شد و به‌دوراز چشم خانواده و پنهانی وی را به خاک سپردند، بعدها به ما گفتند که شهیده میترا را در جایی مشخص دفن کرده‌ایم.

کردتودی: شهادت برای شما امروز چه معنای عرفانی دارد؟ آیا آن را فقط یک فداکاری می‌دانید یا نوعی وصال؟

واژه شهادت، یک قسمت است، رزق‌وروزی است که تنها خداوند آن را قسمت و روزی انسان‌ها قرار می‌دهد، هر کسی که برای طلب حق و قسمت خویش برای رضای خدا بجنگد، حتی برای یک عدد نخود هم باشد، از منظر خداوند شهید محسوب می‌شود، شرط شهیدشدن، شهید بودن است، باید شهادت در خون آدم‌ها باشد، شهادت تنها یک فداکاری نیست، برای معشوق فداشدن، نوعی وصال است.

کردتودی: اگر روزی دختری نوجوان از شما بپرسد چرا باید راه میترا را بشناسد، چه پاسخی به او می‌دهید؟

برای پیداکردن راهش در این زندگی، این بهترین و راحت‌ترین راه است، راه شناخت شهیده میترا، همان راه خداشناسی است، اگر بخواهیم خدا را بشناسیم و درک کنیم باید فداکار باشیم، باید از خودمان و نفسمان بگذریم.

کردتودی: چه توصیه‌ای برای مادرانی دارید که فرزندانشان در مسیر خدمت و ایثار قدم گذاشته‌اند؟

به خداوند متعال اعتماد کنند، خداوند هیچ‌وقت خلاف وعده و قولش عمل نخواهد کرد، فرزندانشان را دست خداوند بسپارند، هیچ عبادتی، برتر از خدمت به خلق خدا و ایثار و از خود گذشتن نیست، امروزه می‌توان با آگاهی و شناخت بیشتر جامعه به این درک و عرفان رسید.

کردتودی: اگر قرار باشد یک جمله روی سنگ مزار شهیده میترا حک شود که پیامش برای نسل‌ها باقی بماند، آن جمله چیست؟

شهادت هنر مردان خداست، شهیده میترا هنرمندانه و مردانه رسم عاشقی را کشید، خیال من راحت است که نه من و نه دخترم شهیده میترا، هیچ ضرری نکرده‌ایم، من دخترم کوچکم را به دست کسی سپرده‌ام که برترین امین و امانت‌داری بزرگ است و روز حساب‌وکتاب، دخترم را فقط از او می‌خواهم.

کردتودی: و جمله پایانی شما...

دوست دارم هر چه زودتر مثل دختر قشنگ و بی‌گناهم شهیده سیده میترا به دیدار خداوند بروم، اما در واقع راست گفته‌اند که شهادت لیاقت می‌خواهد، خوشحالم که دخترم این سعادت و لیاقت را یافت و دیدار حضرت حق‌تعالی مشرف شد.

شهیده سیده میترا نوری، جزوی از خانوادهٔ جانبازی است که جانش را در جنگی نابرابر و در کودکی برای پاسداشت این سرزمین هدیه کرد و مادری که مملو از بعض، عشق و نفرت از جنگ است.

انتهای خبر/

لینک کوتاه خبر

نظر / پاسخ از

  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.

هنوز نظری ثبت نشده است. شما اولین نفری باشید که نظر می‌گذارید!